من یه شیر ماده ام ولی...
تاخ تاخ تاخ ..صدای چاقو که میخوره به تخته ی زیر دستم و کاهو ها که ریز میشن برای سالاد. شبه ! دیره!
شیر نر وقتی میخواد قلمروشو مشخص کنه همه جا رو نشونه گذاری میکنه.
تنها نور روشن خونه ، نور آشپزخونه س .
کاهو ها رو میریزم تو ظرف . حالا نوبت هویج هاس که رنده شن...خرچ خرچ خرچ خررچ...
وقتی شیر نر قلمروشو مشخص کرد مهم نیس دلیلت چیه ،مهم اینه که حق نداری پا تو قلمروش بذاری .
هرچقدر دوست داری اون بیرون بمون. همه چیز خوبه تا وقتی اون ور مرزی . اوضاع وقتی بیریخت میشه که بیای تو...
بعد نوبت کلم میشه . از کلم بد میاد ...اوووم یا حداقل خوشم نمیاد. کلم ها رو تندتر خورد میکنم ...
گفتم شبه؟ سرماخوردم .
اما مشکل نه تو سرماخوردگیه ، نه شب و نه حتی کلم ! من نر نیستم ، ماده ام . اما پا تو قلمرو م گذاشتند . مهم نیس دلیلش نحوه ی پختن گوشت باشه یا چی ... مهم اینه که پا تو قلمروم نباید بذارن ... ! نباید.
- ۹۶/۰۳/۰۴