طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

دهنم طعم گسی گرفته

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ب.ظ

سر میز شام یهو گفت خواستم سیب زمینی سرخ کنم دیدم اومدین سیب زمینی ور داشتین و جاش نذاشتین. من فکر کردم آب سرد ریختن رو سرم. نگاهم خیره موند تو بشقاب روی گوجه و کباب و پلو و فکر کردم غذای توی دهنم طعم گس میوه ی نرسیده گرفت. به عماد گفتم سیب زمینی بخر گفت خسته م بذار از بالا بیارم. عماد گفت همش دو تا سیب زمینی پلاسیده بود . من فکر میکردم همه زل زدن به من. زل زدن به من و فکر میکنن هرچیزی رو بی اجازه ور میدارم . منی که یخچال هم با اجازه وا میکنم حتی اگه بار صد و یکم باشه . یادم افتاد ظهر براش عدس پلو بردم که دوست داره، جای تشکر گفت ادویه نزدی؟ یادم افتاد دیشب گفت لباس تن من نشه تن تو اصلا نمیشه نمیدونس رو وزنم حساسیت دارم؟ چیزی سر دلم سنگینی میکنه

  • Vafa 1192

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">