اینبار هم باور کن حال همه ما خوب است
بیرون سرد بود . سرد بود و کمی بارونی ، اینجا گرم بود و آروم
عماد گفت بیا و دستم رو کشید . من ایستاده بودم روی پله ها و نگاش میکردم که کشیده شدم توی آب .
بی اختیار خندیدم عماد لبخند زد و من رو کشید توی بغلش . من پاهام رو دور کمرش حلقه کردم و اون
دستهاش رو دور من. بعد شروع کرد به چرخیدن ، من سرم رو خم کردم عقب ، سرم فرو رفت توی آب ،عماد میچرخید و موهای بلند و بلوندم توی آب گرم پخش میشد ما بیشتر میچرخیدم و سقف توی نگاه من میچرخید .... اون بیرون سرد بود بارونی اینجا همه چیز وفق مراد بود .
پ ن :خیلی وقته دنبال فرصت میکردم در مورد مزاج دم بنویسم اما مجالش نیست
الان با اینکه یه ربع به یازده اما من به شدت خسته م . آخر هفته رو سرعین رفته بودیم و من تازه از جمع و جور کردن وسایل فارغ شدم
پ ن۲: توی باشگاه عضله دستم آسیب دیده چند شبه روغن سیاهدانه میمالم و میبندم توی آب گرم هم عماد حسابی ماساژش داد اما هنوز خوب نشده
- ۹۷/۰۸/۰۴