طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

روزمرگی های یک وفا۵

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ب.ظ

وقتی سر میز شام دلپیچه گرفتم و بدو رفتم دستشویی و چند دقیققققققه ایی اون تو بودم اومدم بیرون دیدم همه میز رو جمع کردن شستن و تمیز کردن و تمام ! یهو فکر کردم یه وقتایی که حوصله کار کردن ندارین راه خوبیه واسه جیم زدن :))) ولی خب زود به زود نباشه که لو بره 😏


*لباسش واقعا خوشگله بهش هم میاد آخه خودش هم خوشگله درسته تپله ولی خوشگله میگن لباست چه شیکه میگه خودم بافتم تک میله . همه میگن باریییییکلاااا و اون یکی میگه دروووغ ! بعد اون میگه نه واقعا خودم دوختم و اون یکی چندبار تکرار میکنه که خودت دوختی؟؟؟ الکی ! (چرا باید تو جمع اصرار کنیم که یکی از پس کاری برنمیاد ؟ تازه بهش برچسب دروغ گویی هم بزنیم؟ اینجوری فقط خودمون رو ضایع نمیکنیم؟؟ ) بعد کلی اصرار و اینا گفت مدلش رو از نت برداشتی ؟ گفت نه تن کسی دیدم . اون یکی گفت همین دیگه مدلش مهمه والا بافتنش که کاری نداره!!! :| 

*با تنها کسایی که تو جمع خانواده پدری عماد حالم واقعا خوبه خونواده خاله منیره پسرش خیلی شوخه مخصوصا چند سالی کوچیک تر از منه و باهم (من و عماد و اون) کلی شوخی داریم(کلی رجز و کری میخونیم و میخندیم) 

الان همه جمعیم خونه پدر بزرگش (راستی بابا بزرگش و حاج خانم رو هم خیلی دوست دارم)

یلدا رو اینجا پیشاپیش جشن گرفتیم یلداتون پیشاپیش مبارک

  • Vafa 1192

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">