طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

۱۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

کلکش رو بکن

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۰ ب.ظ

طاطان از بیمارستان مرخص شد و من بدجور به ایمان عادت کرده ام

عماد گفت وفا خوب باش

من میخوام خوب باشم اما نمیتونم . زیر بارش له شدم 

عماد گفت من دوست دارم، زندگیمون رو  دوست دارم . گفت وسط دعوا حلو خیرات نمیکنن وفا .

من حالم خوب نیس ولی 

دوتا مسکن خوردم و باز سرم درد میکنه گردنم  درد میکنه  

رفتیم شهربازی . طاطان نهار بیرون مهمون کرد . مادرشوهرم لباس خرید برام  من خواستم لبخند بزنم و خوشحال شم و تشکر کنم اما جاش فکر میکردم کی حوصله لباس داره؟ 

مامان گفت خاله واسه ثمین که واسه دکترا میخواد بره دانمارک مهمونی گرفته. من نخواستم جای ثمین باشم حتی نخواستم موفقیتش آپلود شه رو من .من فقط خواستم بخوابم.خواستم اون مهمونی رو نرم و بخوابم . 


پ ن :وقتی چیزی حالت رو بد میکنه کلکش رو بکن . کلک الکترونیک ٢ رو کندم 

  • Vafa 1192

عروس مرده

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۶ ب.ظ

شب بود .تو پنجره را باز کرده بودی .باد پرده ی پنجره را می تکاند . چراغ را که خاموش کردی،در را که بستی من یکهو پرت شدم توی چند ماه پیش . همان موقع که زندگی زیر یک سقف را شروع نکرده بودیم. چقدر این اتاق پر از حس عاشقانه بود.... روحم پر از حس عاشقانه شد ! تو هم انگار یک چیزهایت شده بود که دستت را شانه کردی بین موهایم . و هی بوسه پشت بوسه نشاندی روی پیشانی ام. انگار این حس ها را جا گذاشته بودیم اینجا . توی همین چند قدم در چند قدم . تو مثل سابق توی قلبم تپیدی و من چقدرررر دلم برای "تو ی آن روزها" تنگ شده بود . 

.

.

.

میدانید چیست ؟ برگردید و سر بزنید به مکانهایی که روزگاری پر از عاشقانه اش کرده اید . برگردید و چند نفس توی هوایش ریه تازه کنید ...این مکان ها پتانسیل آن را دارند که شما را یکهو پرت کنند توی همان حس و حال سابق .

 برگردید به آن "من عاشق " سابقتان . روزمرگی مثل عنکبوت میماند تا به خودتان بیاید بیگانگی تنیده دور رابطه تان ...



من این تکرار عاشقانه را مدیون ایمان هستم که با گریه هایش مجبورم کرد شب را  خانه مادرشوهرم بمانم برگردم به آن اتاق و یکهو  همه چیز زنده شود



  • Vafa 1192

اندر احوالات بچه داری !!!

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۱۵ ب.ظ

دیده بودین یه بچه به زن دایی ش وابسته باشه؟! 

الان دو روزه دارم بچه داری میکنم :/ !!! 

خواهرشوهرم که سر یک جراحت دو میلی متری انگشت اشاره عمل لازم شد ، همه مون انتظار داشتیم ایمان(پسر دو ساله ش ،) یه کم در نبودش اذیت کنه بخصوص که شوهر خواهرشوهرم هم به عنوان همراه بیمارستانه.  ولی خب این بچه یه بار مامان نگفته جاش من دستشویی هم میرم میگه "هپییییی" 

هپی ، یعنی من :/ ر حالی که اسمم نه "ه" داره نه "پ"  نه"ی" 

من-) ایمان بگو زن داییی

ایمان-) نن دایی 

من) زن دایی کو؟ منو نشون میده 

من با خوشحالی-) حالا بگو من کیم ؟؟ 

ایمان ^_^ ) هپیییییی !!!! 

من :| 

ولی دلم میخواد تپولوی لپوی سفیده بور کچلی خوشمزه رو بخورم :))))

  • Vafa 1192

یه همچین آدم مگسی هستم امروز

دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۵۴ ب.ظ

+یه وقتی هم میرسه آدم حوصله توجیه دیگران رو نداره . اون وقته که میگه "بله عزیزم حق با شماست" ! 

+دیروز عصر که روزه بودم دلم خیلیییی نسکافه و شکلات تلخ میخواست اما حالا که میتونم بخورم هیچی... قبل امتحان ها دلم برای آبرنگ یه ذره بود اما حالا که بیکارم هیچی ...رو یه همچین زمانهایی هم باید بنویسن "تمایلات  اونقدرهام که در آینه میبینید خاص و کول و کیفور کننده نیست! 

+خیلی دلم میخواست دندانپزشک بودم،بنظرتون اگه الان هم دندان پزشک بودم هیچی؟

+به وقتایی هم آدم خیلی الکی به فاک میره. مثل طاطان که خیلییی الکی الکی دستشو شیشه برید و خیلی الکی الکی عصبش آسیب دید و خیلییی الکی الکی  دو روز بستری شد و فردا میره عمل!!! حالا جای زخم انگشتش نگاه کنی یه سانت بیشتر نیس تازه از بیرون خیلییی هم همه چی رو به راهه!! الان خواهرشوهرم و شوهرش بیمارستانن و ایمان بالا،خونه مادرشوهرم . 

+بعضیام هستن هر وقت تو چشاشون نگاه کنی بحران خاورمیانه ان ! انقدر آشوب انقدر نگران . حالا درسته ما تو چشامون یه "به کتفم" خاصی هست اما معنیش این نیس که همه چیز ما واندرفوله!! ما فقط لازم نمیدونیم از کاه کوه بسازیم و هی کاسه چه کنم چه کنم دستمون بگیریم و گند بزنیم تو روان دور و بریامون ! خوبه آدم یه جو ظرفیت داشته باشه !!! والا مام سالی به دوازده ما دلمون سیر و سرکه س و بس رخت شستن توش دل و روده مون قاطی هم شده اما والا این مجوز رسمی خونه دیگران رو به شیشه گرفتن نیس!!!! 

+یه چیز دیگه هم بود یادم نیس. خیلی چیزای دیگه هم هس دیگه حوصله تایپ ندارم .

  • Vafa 1192

فانتزی

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۴۸ ب.ظ

نقاشی نیمه کارمو میبینه میگه دلم میخواد باهات قطع رابطه کنم تو از اونایی که از هر انگشتشون یه هنر میریزه . میگم یه جای عوضی ایستادم ،خیلییی عوضی ... ! 

میدونید چیه دلم میخواد جای هرکسی باشم... هرکس موفقی ! نه اینکه تمام تعلقات عاطفی و تمام وابستگان حقیق و حقوقی م رو هم عوض کنم ،نه! فقط میخوام همین طور که دراز کشیدم موفقیت دیگران آپلود شه رو من ! 

فانتزیه دیگه ! 

  • Vafa 1192

امن یجیب؟

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۱۸ ق.ظ

بدتر از مردن ، فکرشه. یعنی فکرش از خودش ترسناک تره .

 . یه چارپایه گذاشتن زیر پام و من هر لحظه فکر میکنم الانه که زیر پام خالی شه ، ولی نمیشه ! 

  • Vafa 1192