طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

۱۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

وقتی دیدمش از اون همه تغییر دیگه تعجب نکردم

چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۴۴ ق.ظ

یه دوست داشتم که خیلی باهم دوست بودیم و من اونقدررر دوسش داشتم که اگه یه روز مدرسه نمیومد پکر میشدم چشاش سبز و آبی و عسلی بود یعنی هر رنگی میپوشید همون رنگی می‌شد چشاش . کلی باهم بگو بخند و البته قهر و آشتی داشتیم ! سال دوم دبیرستان مدرسه م رو عوض کردم و الان یادم نیس اون کدوم مدرسه رفت و خلاصه از هم جدا شدیم و الان باز یادم نیس چرا دوستیمون رو ادامه ندادیم ! تا اینکه دو سه سال پیش تو اینیستا پیداش کردم ! اون موقع مامانش چادری بود و اینم همیشه مانتوهای بلند و گشاد میپوشید و هد بند میزد تا موهاش نیاد بیرون . تو اینیستا اوایل فقط کمی موهاش بیرون بود بعدا مانتوهاش شد جلو باز و شال هاش رفت عقب تر تا اینکه رسید به بلیز شلوار و به جای شال و روسری هم کلاه میذاشت همین دیروز هم یه عکس گذاشت کلا بی حجاب . از این دوستا زیاد داشتم حتی یکی شون بود که من واسه اینکه خیلی مذهبی بود باهاش جور نبودم مثلا یادمه یه بار میگفت میخواستم برم کافه آهنگ پای میشد بهش  گفتم آقا اگه میبندی بیام تو ! چون موسیقی حرامه !!!! ۵،۶سال پیش همین دوستم یه عکس گذاشت تو فیس بوک که رفته بود کنسرت !!!!! اون روز هم تو اینیستا عکس گذاشته بود که با همسرش که قبلا دوست پسرش بود رفتن بیرون با موهای افشان و مانتوی جلو باز و اینا !!! اونم کسی که تا روی دست ساق میزد !!!من نمیگم اون روزا کارشون درست بود یا الان درسته ! فقط چیزی که توجهم رو جلب میکنه تغییره ! یه تغییر اساسی با شیب ملایم تو چند سال ! شاید اگه به دوستم میگفتی امروز که کافه نرفتی بابت آهنگش ،  چند سال بعد کنسرت فلانی رو صندلی فلان نشستی ، کله ت رو میکند :|  یه وقتایی از خودم میپرسم حواسم هست دارم تغییر میکنم؟ حواسم هست چی داره روم تاثیر میذاره؟ من رو از کجا به کجا میبره ؟ وجب به وجب قدم به قدم آروم آروم پله پله کجا میرم؟ موج من رو با خودش میبره یا من دارم خودم میرم ؟ تغییرم خوبه یا بد؟ رشد کردم یا تنزل ؟ 

مواظب خودتون و تغییراتتون باشید نذارید موج باخودش ببرتتون،  آگاهانه جلو برید :)

  • Vafa 1192

توصیه

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۲۴ ب.ظ

اینو واسه آقاییونی میگم که مجردن که یه سر دارن و هزار سودا که دنبال دختری میگردن که خاله زنک نباشه اهل کتاب و مطالعه باشه برای خودش اندیشه مستقل داشته باشه و جایی بالاتر از طلا و جواهر و لباس و ظواهر باشه ... دنبال دختری میگردن که بلد باشه گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون و یاد گرفته مستقل شدن یعنی چی ! این از این؟؟؟ 

بعد دوباره دنبال دختری میگن که لطیف باشه موقر باشه با وقار باشه لبخندهای مهربون و مطمئن داشته باشه شاد باشه شیطون باشه و در یک کلام زن باشه . اینم از این؟ 

برادر من فقط متوجه باش دختری که اندیشه مستقل داره و اهل کتاب و تفکره ، زیر بار چشم  بی چون و چرا نمیره. زیر بار چیزی که با منطقش سازگار نباشه نمیره. این دختر آرزوهاش سقف نداره ، بلند پروازه دنبال رشد و ترفیه پس تو آشپزخونه حبس نمیشه . دختری که لبخند مطمئن داره یعنی اعتماد به نفس داره یعنی پای منطق و حرفاش میمونه تا وقتی قانع شه. 

پس: اگه قراره بعد ازدواج دنبال بله چشم قربان شنیدن باشین و خیال کنین ته دنیای زن مطبخه برید دنبال یه دختر آفتاب مهتاب ندیده خاله زنکی که ته دنیاش ماتیک قرمزه


پ ن: پستم ربطی به زندگی خودم نداشت :)

  • Vafa 1192

پشت شیشه بارون میباره

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۴۹ ق.ظ

پشت شیشه بارون میباره بچه ها دارن با قیچی پازل ها رو میبرن و من زل زدم به پشت پنجره ،  انگار غصه. تمام عالم تو دلمه

  • Vafa 1192

اینک وفا ^_^

پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۹:۱۵ ب.ظ

روزمرگی های یک وفا


سرما اینجا تا مغز استخون رو میسوزونه و عماد رفته اجرا ( گفته بودم که عماد مجری تی وی هم هست . ) و من باید تو این یخبندان منتظر اسنپی باشم که ۵۰درصد کشیده رو قیمتها :/  تازه راننده ش هم تا خرخره سیگار کشیده و من با هرنفس تا ته گلوم میسوزه ! 

. آب مرغ گرفتم ۶کیلو ! یعنی پدرم در اومد ! من درحالی که از خستگی تنم همه پیچ و مهره هاش داره زار میزنه نشستم رو مبل و به غذاهایی فکر میکنم که مامانم نداد ببرم چون داشتم میرفتم کلاس زبان کیفم سنگین نباشه:/ ! 

یکشنبه مهمون دارم. مهمون کیه؟ دوست های مادرشوهرم  !:/ اینا چه جورین؟ ته تشریفات و تجملات بازی! من کی ام؟ یک عدد معلم که تا ظهر با ۳۰تا پسر بچه ۶ساله سر و کله میزنم!خسته م میفهمی؟من چی بپزم آخه؟؟؟؟ 

جدا از اینکه خسته م و ایضا گشنه م و هنوز نماز هم نخوندم میرم دوش بگیرم تا مشکلات فعلی رو ایگنور کنم ! 

پ ن : راننده اسنپ با اینکه اعصاب نداشت و ماشینش داغون بود و بوی سیگار خفه م کرده بود اما دست فرمون و مسیریابیش خیلی خوووب بود 

پ ن۲: آقا رسپی جدید چی دارین؟ جان مادرتووون جدید باشه ها از این بیف میف های صدسال پیش نباشه! دسر هم نباشه چون حالش نیس با چکر ^_^

  • Vafa 1192

آشوبم و آرامشم انگار نه انگار

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۵۳ ب.ظ

یه چیزی انگار نشسته روی سینه م ... قفسه سینه م خیلی سنگینه حس بدی دارم . 

حس بین خشم و استیصال 

دلم می‌خواد قوی نباشم 


  • Vafa 1192

Be strong

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۳۲ ب.ظ

روز مرگی های یک وفا

امروز مامان علیرضا گفت دیشب علیرضا بهش گفته من عاشق خانم معلم شدم چیکار کنم مامان به هیشکی هم نمیتونم بگم . :))))) یعنی دلم میخواست بمیرم براش . 

دیشب شب خوبی نبود . خونه اونقدر برام تنگ و تاریک و خفگان آور شده بود که هشت شب با موهای خیس تو سوز سرما زدم بیرون . توی تاریکی خیابون های خلوت راه میرفتم و آروم نمیشدم... 

امروز طی یک عملیات یکهویی تصمیم گرفتم بخاطر شب تلخی که دیشب داشتم برای خودم یه جفت کفش بخرم:))  از مدرسه یه راست رفتم مغازه کفش فروشی و یه جفت بوت خریدم ^_^ این اولین باریه که یهویی و بدون مشورت با کسی برای خودم خرید میکنم . توصیه میکنم تجربه ش کنید .اتفاق های یهویی حال خوب کن  :)

فردا مهمون دارم یعنی کلی پخت و پز و رسیدگی به خونه و ... با وجود مدرسه ، یه بخشی از کارها رو باید امروز انجام بدم. وفا خیلی کنده مثل وفا نباشید :( . امروز مهمونم ! یعنی پاشو دوش بگیر ، لباس انتخاب کن حاضرشو برو و تا عصر وقتت گرفته شه!  میز کنسولی که خریدیم رو برامون میارن  و یعنی شب باید حتمااا خونه باشم وسایل ها رو جا به جا کنم جا واسه میز کنسول پیدا کنم  و این درحالیکه که ظرفیت کلاس زبان رو به اتمامه و من  هنوز  ترم جدید ثبت نام نکردم ! کلی کار ریخته رو سرم و من واقعا نمیدونم چطور به همه شون برسم :((( 

پ ن : وقتی اتفاقی میوفته که حالتون بد میشه ، به  خودتون بگید من از اون اتفاق قوی ترم :) حالا من به خودم میگم وفا مثل همیشه قوی ه:) 

  • Vafa 1192