الباقی اضافات است
روزهای پاییزی گذشت و رفتیم استقبال زمستون. زمستونی که ١٥اسفندش مال دختر منه.
دختر من ! اونقدر با مادرانگی خو گرفتم که یادم نمیاد روزهای پیش از رها رو چطور بدون عشقش زندگی میکردم. معنی قلب بیرون از بدن رو میفهمید؟ اگر مادر باشید حتما میفهمید. یه وقتایی تعجب میکنم همسر چطور میتونه ساعتها رها رو نبینه و سرکار باشه؟ بره ماموریت و چنذ روز نباشه ؟ هفته ایی چند ساعت میرم سرکار و همون رو هم الان فکر میکنم اشتباه کردم و سال بعد نمیرم. مخصوصا الان که جدا شدن از من رو میفهمه و وقتی لباس میپوشم میچسبه بهم. میگه دردر؟ میگم آره رهای مامان میریم دردر. آخه خیلی دردری شده، ٣تا کلمه بیشتر نمیگه مامان دردر بای بای🤣! از کل جهان همین سه تا کلمه رو لازم داره ، الباقی اضافات است.
هنوز رها رو که بغل میکنم دلم برای تک تک بچه های غزه کباب میشه. بگذریم فکر هم که میکنم بهش گریه م میگیره. که این نقطه از جهان دارم آروم زندگی میکنم و اونا زیر آتشن. کاش همه مردم قدر نعمتی که دارن بفهمن. امنیتی که ما تو این نقطه از خاورمیانه داریم خیلیییی سخت به دست اومده و خیلی سخت داره ازش نگه داری میشه و ابدا با امنیت کشورهای دیگه قابل مقایسه نیست چون ما دقیقا وسط آتیشیم.
رها همچنان سر شیر خوردن اذیت میکنه. شیر خودم رو که اصلا نمیخوره . حتی همسر رفت شیردوش برقی خرید اما اونم فکر کنم دیر خریدیم چون دیگع شیرم خشک شده. شیر خشک هم رها به زور میخوره و تمایلی به هیچ نوع شیری نداره حتی شیر بز و گاو هم امتحان کردیم . به زور موقع خواب میخوره . واسه همین خوب وزن نمیگیره. برخلاف وزن زمان تولدش که از همه نوزاد ها تپل تر بود الان که نه ماهشه هشت کیلو و نیم وزنشه.
الان یه نوع شیرخشک هست گفتیم دایی همسر از دبی بفرسته اگه اونو خورد از اون بگیم بفرسته. کلا بچه داری یعنی خون دل 🫠
خب دیگه چی بگم؟
- ۰۲/۱۰/۰۳