طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

خارج از گود ( هنر زن بودن )

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ق.ظ

سلااااااام صبح دوشنبه ی دوستای خوبم بخیر :)

حالتون چطوره؟

هفته ایی که گذشت خیلی دلم میخواست پست بذارم اما انقدر سرم شلوغ بود که نمیشد :(

قرار دوشنبه هامون یادتونه؟ خارج از گود :))


هفته ی قبل راجع به تکنیک گفت و گو حرف زدیم ( البته یه بخش کوچیکی از تکنیک گفت و گو بود ) هفته ی بعد یه قسمت دیگه از بحث هفته قبل رو میذارم .

اما این هفته : هنر زن بودن 

چند سال پیش توی وب گردی هام به یه پیج برخورده بودم که مال یه خانم فکر کنم سی و خورده ایی ساله بود که از اشتباهات زندگی مشترکش مینوشت از اینکه حالا سعی داره جبرانشون کنه .
تو اون پیج چندتا مطلب با عنوان هنر زن بودن نوشته بود که اون موقع به نظر اومد خیلیی جالبن . اما باید اضافه کنم که بنظرم پیاده کردن اون قواعد کلی ,بستگی به مختصات زندگی هر زوج داره .
اولین مطلب در مورد هنر زن بودن برمیگرده به موضوع جذاب دلبری کردن ^_^
درسته هر خانم و دختری برای خودش ناز و ادا اطوار خاصی داره که البته همشون تو جایگاه درستشون جذابن اما یک سری پیشنهاد های کلی داریم :)
اولین و ابتدایی ترین چیزی که از طرف مقابل میبینیم ظاهره! پس ظاهر ما هم همونقدر برای طرف مقابل میتونه مهم باشه !
اصلا زیبا نیس یه خانم خوش سلیقه به ظاهرش توی خونه توجه نکنه !!! البته این به این معنی نیس که همیشه تو خونه فول میک آپ باشیم و لباسهای مهمونی بپوشیم ( که اون هم برای تنوع هر از گاهی میتونه جذاب باشه . چه مهمونی مهم تر از هم نفس آدم ؟؟ )
اما میتونیم همیشه تو خونمون لباسهامون رو ست کنیم , (ست کردن همیشه به معنی عین هم پوشیدن نیس. مثلا تاپ پودری با دامن کرمی ترکیب خوبیه ! همین دامن کرمی رو میشه دفعه بعد با یه تاپ یا آستین حلقه ایی یشمی پوشید ... )  تو پوشیدن لباسها تنوع داشته باشیم . از اون عطری که همسرتون میپسنده به مقدار کم استفاده کنید , یه آرایش ملایم درحد کرم و مداد چشم و رژ کمرنگ میتونه شما رو ملیح تر کنه !
توجه : همه ی اینها باز برمیگرده به سلیقه همسرتون ! مثلا بعضی از مردا کلا از عطر و ادکلن خوششون نمیاد , آرایش نمیپسندن کلا نچرال دوست دارن :) )) البته آقایون شما هم گاهی خوبه دوست داشته باشین چون زیبا کردن و آرایش کردن و علاقه به اینها تو خون هر خانومی هست سرکوبش نکنید !!!

همیشه فراموش نکنین پوشیدن یک صندل پاشنه دار یا لژ دار مثلا حدود 5سانت به زیبا و ظریف راه رفتن شما کمک میکنه . سعی کنید تقریبا هیچ وقت پا برهنه نباشید :))

خودتون رو یه کم لوس کنین ظرفهای درب دار مثل ظرف مربا و ترشی و ... حتی اگه خودتون بتونین باز کنین رو گاهی با استیصال بدین به همسرتون و بگید " وای چقدر سفته تو زورت زیاده میشه لطفا برام بازش کنی؟ " (جمله بندی مهمه ! بگید زورت زیاده ! ازش خواهش کنید ! با این جمله هم به طور غیر مستقیم ازش تعریف کردین هم بهش احترام گذاشتین )  خیلی از مردا با این حرکت شیر میشن و احساس مرد بودنشون شارژ میشه !! اما خب بعضی از مردا مثل عماد دوست دارن خانومشون از پس همه کارها بر بیاد !! خودش به تنهایی بتونه همه کار بکنه! در واقع همه فن حریف باشه . خب من بعد امتحان کردن تکنیک بالا و نتیجه عکس گرفتن تصمیم گرفتم همه کارها رو تقریبا خودم به تنهایی انجام بدم !! اینجوی اعتماد عماد به من بیشتر شده !

نکته : لوس کردن ابدا به معنی "خنگ و دست و پاجلفتی نشون دادن نیس" !!!! چون تقریبا 99درصد مردا از زنهای خنگ خوششون نمیاد ! در واقع  برعکس ,جذب خانم های باهوش میشن
 ! و در عین حال دوست دارن ذاتا خانم ها بهشون تکیه کنن ! ( اوضاع یه کم پیچیده شد!! )  خب چطوری؟

با همسرتون مشورت کنین ! حتی تو خرید یه لباس یه لاک یه چیز کوچولو باهاش مشورت کنین . به حرفهاش ,  ایده هاش ,نظراش دقت کنین. ارزش و اهمیت بدین و این حس رو بهش القا کنین که مشورت باهاش خیلی رو تصمیمتون تاثیر داره . در عین حال نظرات و ایده های خودتون رو هم مطرح کنین ( اینطور به نظر نرسه که شما هیچ ایده و نظری ندارین صرفا اون به جای شما فکر میکنه ! )

ظریف و لطیف بودن رو منگنه رفتارهاتون کنین ( البته نه اونقدر که مصنوعی باشه )بیشتر مرداها از زنهایی که خصوصیات مردونه دارن زیاد خوششون نمیاد ! ناز و ادا تو خوردن غذا نوشیدن نوشیدنی نشستن راه رفتن خندیدن لبخند زدن داشته باشین .   همیشه سعی کنین مقداری از غذاتون رو ته ظرف نگه دارین و بگین " وای دیگه جا ندارم !! " ولی خب بعضی از مردا مثل عماد اصلا از این کار خوششون نمیاد و میگن خب اونقدری بکش که میل داری بخوری !! :| خب من در مورد دلستر و بستنی اینکار رو میکنم چون عماد همیشه براش جا دار میگه اشکال نداره بده باقیش رو من بخورم!! ولی در مورد غذا حتی حاظر نمیشه یه قاشق بیشتر بخوره و میگه ببین مجبوری اونو بریزی دور ؟ ! :| البته باز هم من گاهی براش روش پیدا میکنم , مثلا اون قسمت از غذا رو دت نخورده نگه میدارم و به ظرف غذای اصلی برمیگردونم . یا میذارم تو یخچال که بعدا که میلم کشید بخورم .

نکته در مورد خندیدن : خندیدن با صدای بلند شاید در یک جمعی جنس ذکور زیادی رو جلب کنه اما هر جلب شدنی به معنی جذب شدن نیست !!!! خندین با صدای آروم و ظریف جلب توجه زیاد نداره اما به شدت جذبش بالاس !

رفتار موقر متین و سنجیده  در جمع های خانوداگی و دوستانه بسیار تو بیشتر شدن ارزش و احترام شما پیش همسرتون تاثیر داره چرا که اینطوری شخصیت خودتون رو خیلی سنگین و موقر معرفی کردین !
 
نکته : تو جمع های دوستانه و خانوداگی درجه 2 و 3 سعی کنین بیشتر شنونده باشین تا گوینده ! چون اینجوری هم کمتر سوتی میدین :)) هم کمتر اطلاعات در اختیار افراد بدجنس که فعلا برای شما بدجنسی شون رو , رو نکردن میذارین , هم پشت سرتون نمیگن وای فلانی چقدر پر حرفه! در ین حال لبخند زدن و خوش رویی رو فراموش نکنین .

هنگام راندگی یا وقتی کاری رو مردا دارن انجام میدن به شدت از دادن تزهای مختلف بپرهیزید و بذارید خودشون کارخودشون رو بکنن . بخصوص در مورد رانندگی اصلا نگید از اونجا برو از اینجا برو اونجا پارک کن اینجا پارک کن ! حتی وقتی مسیر رو گم کردید هی نگید بذاراز یکی آدرس بپرسیم . دندون رو یکی از جیگرها بذارید , بلاخره همسرتون یا مسیر رو پیدا میکنه یا کوتاه میاد و از یکی میپرسه ! بذارید خودش به نتیجه برسه !!!  باز هم میگم آدمها متفاوتن . پدر من جز همین دسته بود و من یاد گرفته بودم اصلا تو مسیرها و پیدا کردن آدرس ها دخالت نکنم ! برعکس عماد طبق همون علاقه که دوست داره خانومش همه فن حریف باشه حتی گاهی انتظار داره من تمااااام نقاط شهر رو بشناسم و پا به پاش تز بدم !


خب فکر کنم باز خیلیییی  طولانی شد  این پست :))))))))

تا خارج از گودی دیگر بدرود !!
  • Vafa 1192

ادامه پست قبل (تکنیک گفت و گو (١)

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۶ ب.ظ

چون پست قبل طولانی شده بود باقیش رو تو این پست نوشتم :

.


حالا قبل از همه اینا یه سرک بکشیم به شخصیتهای درون آدم ها ! چون اول از هرچیزی تلاش داریم رابطه مون به تنش نکشه و درست برقرار شه!!!

اولیش شخصیت بالغ درونه ! که مبتنی بر پرسش و پاسخه:مرد:سوییچ من کجاس؟ 

زن : روی میز تحریر . 

جفتشون هم اینجا بالغ ن ! مرد سوال کرد زن پاسخ داد. مرد اطلاعات خواست زن اطلاعات داد. ارتباط بالغ با بالغ تنش زا نیس، در واقع خیلی هم گل و بلبل ه :)))


شخصیت دوم والد ! دو جور والد داریم والد محدود کننده ،والد حمایتگر ! 

والد محدود کننده مثلا هی میگه تو اینکارو بکن اونکارو بکن ، اینجا برو اونجا نرو اینو بپوش خوبه اونو نپوش بده اینو نخور اینو بخور مدام امر و نهی و محدود میکنه !! سعی کنیم هیچ وقت والد محدود کننده نباشیم چون به زودی طرف مقابل رو جون به لب میکنیم !!!! 

والد حمایتگر مدام میخواد حمایت کنه . مثلا هی میگه من اینکارو بکنم بجات؟ میخوای من به  جای تو برم فلان چیز بخرم فلان وسیله رو جا به جا کنم ؟ این حالت هم اگه زیاد بشه به طرف مقابل حس فضولی میده ! ممکنه یهو برگرده بگه میشه ولم کنی؟؟؟ میشه اینقدر تو کارم سرک نکشی؟؟؟؟ 

حالت سوم حالت کودک درونه ! که خیلی هم بعد از فیلم آتش بس معروف شد :))))) 

حالا سوال بالا رو جور دیگه بررسی کنیم ؛

مرد : سوییچ کجاست

زن:بگرد تا پیدا کنی :/ رابطه ، رابطه ی بالغ با والد محدود کننده س ! مرد بالغ ه زن والد ! که البته که بعدش دعواشون میشه !!!! 

مرد: سوییچ من کجاس؟ 

زن: بخدا من ور نداشتم! مرد بالغ ، زن کودک ! کودک از نوع سازشگر !!! خب البته باز هم بعدش دعواشون میشه ! چون احتمالا مرد میگه پس تو ور نداشتی کی ازش خبر داره؟ این خونه نظم و سامان نداره ؟؟


توجه !!! 

 روانشناس ها میگن رابطه با والد ممکن نیست و حتما به دعوا و تنش منجر میشه !!! 

بیایید والد نباشیم -_- ! 

 

خب سوال اینجاس ، ما که والد نیستیم ! اگه طرف والد طور هی محدود کرد و امر ونهی کرد چیکار کنیم ؟ تکنیک اول : سکوت !!!!! (فک کن یه درصد من بتونم :)))). ) ولی خب چاره ایی نیس چون دکتر فرمودن ابدا حاضرجوابی حُسن نیست ! ( وفا حاضر جوابه مثل وفا نباشید :))). ) دکتر گفت وقتی داره آقا بالاسری میکنه سکوت کن بذار والد درونش بگذره بعد یک ربع بعد نیم ساعت بعد برو باهاش حرف بزن ( حالا بعدا  چطور حرف زدن رو هم بررسی میکنیم ) 

امام رضا ع میفرمان سکوت دری از درهای دانش است 

امام علی میفرمان سکوت لباس وقار برتو میپوشاند و مشکل عذرخواهی را از تو برمیدارد. خطاب به خودم : سکوت کردن کم آوردن نیس وفا ! سکوت یعنی تکنیک ! یعنی وقار یعنی دانش ! 

در واقع با سکوت ، نه که کم آورده باشیم بلکه داریم فضاسازی میکنیم اون والد کنار بره و بالغ جاش رو بگیره

حالا اگه پرسید که چی شد سکوت کردی؟ جواب نداشتی ؟ اون لحظه باز جواب نده که دعوا میشه! بذار یه ساعت بگذره بعد بگو تو شخصیت من نیس دهن به دهن شدن حالا به حرفهام گوش کن ...! (لحن مناسب زبان بدن مناسب فراموش نشه ) 


تکنیک دوم توضیح خواستنه ! 

مثلا زن : وای خسته شدم تو همیشه بی نظمی تو همیشه دیر میای تو همیشه شلخته ایی ...

مرد: میشه توضیح بدی آخرین باری که دیر کردم کی بود؟ میشه بگی آخرین باری که بی نظم بودم کی بود که میگی همیشه؟ ممکنه اون لحظه جواب نده اما بعدا تو ذهنش میمونه و پیش وجدان خودش فکر میکنه واقعا هم همیشه دیر نمیکنه من بی انصافی کردم !


حالا یه وقتی ممکنه بنده خدا همسر حق داشته باشه ! هرچند والد طور رفتار کنه (که باز هم میشه رفتار بهتری داشت ، چون اصولا والد، تنش زا س) مثلا بگه تو همیشه دیررر میای! ماهم واقعا همیشه دیر میایم ! خب اون موقع خیلی منطقی باید بگیم :حق با توه ! و تمام! آتیش خاموش میشه ! رو خودمون هم کار کنیم که دیگه دیر نکنیم ! حالا هی قد بازی دربیاریم ، معلومه که حرفمون میشه. 


پس اون دوتا تکنیک بالا (سکوت و توضیح خواستن) برای وقتی بود که حق با اون نیست وبیخودی تو جایگاه والده ! وقتی حق با اونه باید عذر خواهی کنیم! چرا باید سختمون باشه ؟ قدبازی دربیاریم ؟ مغرور باشیم؟ 

بله درسته که باید تلاش کنیم اون رو از حالت والد دربیاریم ولی وقتی حق باهاشه قبول کنیم و عذرخواهی کنیم . 

یه جمع بندی : 

سعی کنیم نه خودمون والد باشیم ، نه با والد سر و کله بزنیم.  مگر اینکه والد بودنش رو پس بزنیم با دوتا تکنیک بالا! 


و نکته آخر عشق رو منگنه بزنیم گوشه دلمون و یادمون باشه هیچ چیز به اندازه عشق ورزیدن و عشق دریافت کردن لذت بخش نیس:) 


تا تکنیک گفت و گو ٢ بدرود :))))


یاد دوست خوبم ام اسی خوشبخت افتادم ؛) 

  • Vafa 1192

خارج از گود این هفته ؛)

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ ب.ظ

سلام دوستای خوبم صبح چهارشنبه تون بخیر ! اول از همه خیلیییی از کامنتهای دلگرم کننده تون ممنونم بهم انرژی دادین :) 

دوم اینکه اولین مطلب رو امروز آپ میکنم ، اما از هفته ی بعد سعی میکنم دوشنبه ها آپ کنم .


تکنیک گفت و گو (١)


خیلی وقتها بعد از جر و بحثهایی که بین من و عماد پیش میاد، اونوقتها که خیلی پکرم و رفتم تو لاک خودم ، فکر میکنم اصلا این جر و بحث از کجا شروع شد ؟ همیشه موضوع اونقدرررر کوچیکه که اگه برای یه سوم شخص تعریف کنی میگه واقعا سر این حرفتون شد؟ اما میدونید مشکل اونجاس که ما وقتی سر یه موضوعی حرف میزنیم من فکر میکنم" من که دارم به زبون فارسی ،خیلی ساده توضیح میدم چطور عماد متوجه نمیشه منظور من چیه؟ "چرا اون قسمت از قضیه که من روش تأکید دارم رو نمیبینه اما اون قسمت که اصلا مدنظرم نیس رو بزرگ میکنه؟ خیلی وقتها فکر میکنم ما اصلا زبون همدیگه رو نمیفهمیم! اون موقع س که نا امیدی میرسه تا مغز استخوونم ! 

اما میدونید چیه به قول  باربارا دی آنجلس تو کتاب رازهایی درباره مردان ، مشکل نه از منه ، نه از عماد !! 

بیاین فرض کنیم من از یه سیاره دیگه ام ، عماد از یه سیاره دیگه. درسته که یک زبون مشترک داریم اما با یک جملات مشابه منظور های مختلفی رو مخابره یا دریافت میکنیم ! 

یه وقتهایی پیش میومد من صرفا فقط داشتم درد و دل میکردم اما عماد فکر میکرد من دارم ازش شکایت میکنم. یا یه وقتهایی عماد یه قضیه رو فقط تذکر میده اما من حس میکنم میخواد از من ایراد بگیره. یا یه جایی که من خواسته ش رو فراموش کردم اون فکر میکنه از روی لجبازی اینکارو کردم حال اینکه از نظر من قضیه فقط یه حواس پرتیه !!! 

همه ی اینا از دور یه اشتباه های پیش پا افتاده ن که شاید بنظر برسه واااا چه اشتباه ها و سوتفاهم های مسخره ایی خب خیلی ساده به هم بگید منظورتون چیه ! 

خب هم من هم عماد همین کارو میکنیم اما یه وقتهایی طرف مقابل متوجه نمیشه ما چی میگیم !!  و برعکس ما هم متوجه نمیشیم منظورش چیه ! 

اینجاس که باید اعتراف کنیم ما قبل از ازدواج اونقدر که باید تکنیک بلد نیستیم ! ما خیلی آماتور به شیوه ی آزمون و خطا زندگی میکنیم . همیشه همه ی اشتباه ها قابل جبران نیستن! یا اگه قابل جبران باشن این روش خیلی خسته کننده و نا امید کننده س ! 

قبل از هرچیز ما باید این رو بپذیریم که زن ها با مردها فرق دارن ! وقتی فرق دارن پس باید زبون مردها یا زن ها رو پیدا کرد !!

من چون خودم خانومم بیشتر میتونم به خانوم ها تو ارتباط با مردها کمک کنم !!!( البته اگه کمکی از دستم بر بیاد که خودم اندر خم یک کوچه م ) !!



تکنیک اول که بنظرم مهم ترین و ابتدایی ترین تکنیکه ، تکنیک گفت و گو ه !!! 

ما وقتی نتونیم به درستی خواسته ها و منظورهامون رو به طرف مقابل برسونیم چطور انتظار داریم رابطه خوبی باهم داشته باشیم ؟؟


تو کلاس تکنیک گفت و گو   دکتر گفت شاید بنظر برسه گفت و گو یعنی رد و بدل کردن کلام !!! اماجالبه بدونید در واقع تأثیری که کلام (یعنی کلمه ها) رو طرف مقابل میذارن تنها ١٠٪‏. !!!! 

٣٠٪‏ لحن ه ، ٦٠٪‏ زبان بدن ! شاید یه کلمه خوبی؟ رو به چندین منظور بشه رسوند مثلا:خوبی؟ (یعنی حالت چطوره؟) 

خوبی ؟( یعنی یه چیزیت میشه!:| ) 

خوبی ؟ ( ازت طلبکارم) 

خوبی؟(اهمیتی برام نداره واقعا خوب هستی یا نه ) حالا به این لحن ها میمیک بدن یا زبان بدن رو هم اضافه کنید . 

خودتون بارها از استیکر های مختلف تو چت ها برای رسوندن منظورتون همیشه استفاده میکنید. چون خودتون به خوبی حس میکنید که کلمه ها ابدا کافی نیستن و برای اینکه طرف مقابل منظورتون رو درست تر دریافت کنه به یک وسلیه برای رسوندن زبان بدن که همون استیکر ها هستن ، نیاز هست ! 

خیلی وقتها ما با پشت چشم نازک کردن، اخم کردن ، لبخند زدن ، پوزخند زدن ، چین رو پیشونیش انداختن، لب ور چیدن، شونه بالا انداختن، چشمها رو گرد کردن ، ابرو بالا انداختن.... منظورهامون رو بدون از استفاده حتی یک کلمه رسوندیم !! دکتر میگفت دانشمندا حدود ٧٠٠٠ حالت برای چهره تصور کردن !!! 


خب پس تا اینجا داریم نه تنها کلمه هایی که ازشون استفاده میکنیم مهمن بلکه مهم تر لحن و از اون هم مهم تر زبون بدنه ! 


البته تو پرانتز عرض کنم دکتر فرمودن خانم ها بهتر و دقیق تر از مردها زبون بدن رو دریافت میکنن که برمیگرده به تفاوت مکانیزم مغز زن و مرد ! 


..ادامه در پست بعد

  • Vafa 1192

خارج از گود ( دوشنبه یا چهارشنبه )

دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۷ ب.ظ

شاید خیلی هاتون من رو از وبلاگ " بانوی شرقی " بشناسید . یا از اویل "طعم گس خرمالو" که هنوز نصف پستها رو هیدن نکرده بودم !

شاید خیلی هاتون تو جریان زندگی من باشید از اون موقع که مجرد بودم ... خم و چم زندگی رو دیده باشید از روزهای گل و بلبلی تا این چالشهای اخیر....


بارها شده دوستان زیادی که وبلاگم رو دنبال کردن تو پرایوت برام کامنت کردن که میفهمن و درک میکنن حال این روزهام رو و اونها هم وضعیت مشابهی رو میگذرونن .

راستش مدتهاس دارم تلاش میکنم وضعیت موجود رو تغییر بدم ...

از اونجایی که برخی از مشکلهام مشکل بقیه هم هست و شاید مشکل بقیه در آینده  باشه , تصمیم گرفتم یه " خارج از گود" بنویسم .

تو خارج از گود ,میخوام نکات و رمزهای زندگی متاهلی که این چندوقته تو مشاوره های مختلف با روانشناش های  مختلف و همچنین تو کتابهای روان شناسی خوندم و شیر کنم شاید به دردتون خورد :)

واسه اینکه برنامه مدون باشه خارج از گود رو  دوشنبه ها و اگر نشد چهارشنبه ها  پست میکنم

موفق باشید


  • Vafa 1192

کبودی !

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۱ ب.ظ

یک وقتهایی آدم دستش کبود میشود پایش کبود میشود .تا چیزی به جای کبودی نخورده ادم هیچ دردش نمی آید . اما امان از وقتی که میخورد به جایی . حتی ممکن است آن ضربه کمی سفت تر از لمس باشد اما درد میپیچد توی تن آدم . خب البته زیاد هم طول نمیکشد که دردش آرام میگیرد .

من نمیدانم کجای روحم کبود شده که هر صدای بلندی , لحن تندی درد میشود میپیچد توی تنم . دلم میخواهد گریه کنم داد بزنم و خیال میکنم هیچ سبک شدنی در کار نخواهد بود. اما بعد سبک میشود یادم میرود و فکر میکنم اووف خوب شدم و اصلا موضوع بزرگی نبود . اما باز ضربه ایی دیگر هرچند کوچک مرا میبرد تا عمق درد تا انتهای نا امیدی ....

من نمیدام کجای روحم کبود شده کجا باید کمپرس یخ بگذارم کجا را زرد چوبه و گوشت کوبیده ببندم که خوووب شود لامصب . که با هر فشار کوچکی جانم را به لبم نرساند.

استیصال را دیده اید ؟ تنهایی را میشناسید ؟ آخخخخخخخخخخخخ که من هی دست و پا میزنم .

  • Vafa 1192

مرگ

پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۰۴ ب.ظ

از بالای سر قبرها میگذریم روی قبر تمام زنها نوشته "متعلقه ی ..." میگم عماد من وقتی مردم رو سنگ قبرم ننویس متعلقه ی عماد، بنویس همسر عماد میگه : ایشالا من زودتر میمیرم. میگم تلخ نشو .میگه من مردم ازدواج کنیا. میگم ولی من مردم تو حق نداری زن بگیری گفته باشم . و یک آن تصور میکنم خونه ایی رو که من توش چرخیدم ، غذا پختم ، رقصیدم ، خندیدم ، گریه کردم ، داد زدم و حالا کس دیگه ایی توش زنه ! و عماد رو تصور میکنم و حالم بد میشه . من از تصور مرگ حالم بد میشه. میگم عماد تو چقدر به مرگ فکر میکنی ؟ میگه نمیدونم ، ولی تو زیاد فکر میکنی.  وفا چرا اینقدر به مرگ فکر میکنی؟ میگم میترسم ، من از مرگ میترسم . از تاریکی و تنهایی قبر میترسم . دستشو رو میبره دور شونه ام یک لحظه فشارم میده به سینه ش . میگه نترس مرگ یک نوع آزادی ه. میگم عماد قبر دو طبقه بخریم.  تو پیشم باشی دلم قرصه. 

  • Vafa 1192

خنکای نیمه شب

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۵ ب.ظ

عماد در بالکن و پنجره اتاق رو باز کرد. گفت بیا فکر کنیم به درک که همه جا گرد و خاک میشه ، بذار به جای خنکای کولر بعد مدتها باد طبیعی بشینه رو تنمون. باد پرده ی قدی و سفید اتاق رو تکون میداد. من سرم رو گذاشته بود رو سینه ی عماد که حالا نفس هاش آروم و مرتب و عمیق شده بود. اون آروم خوابیده بود و من فکر میکردم به مردی که عصرها هوس چای نعناع میکنه ، موسیقی کلاسیک گوش میده و وقتی دلش گرفت پیپ میکشه. به مردی که خستگیش رو موهای بهم ریخته ی پرکلاغیش و ته ریش ساده ش داد میزنه . به مردی که با بغض من نم اشک میشینه ته چشمهای اخموش. من این مرد رو با تمام کج اخلاقی هاش دوست دارم .

  • Vafa 1192

پاک کن

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۰ ب.ظ

یه راهی هم واسه اینکه خودتون رو از دیگران بگیرید اینه که دیگه هیچ کاری واسشون نکنید . دیگه کاری به کارشون نداشته باشید . دیگه قدمی براشون بر ندارید . دیگه تصمیم بزرگ و کوچیکی نگیرین . میدونید خودتون رو میتونید از زندگی آدما پاک کنین .

.

.

من خودم رو پاک میکنم !

  • Vafa 1192

شخص سوم

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۵۲ ب.ظ

اما هیچ وقت نباید شخص سومی باشد که سفره دلتان را باز کنید برایش... خیالش را از سرتان بیرون کنید که مینشیند دل میسوزاند مرهم میشود آب روی آتش میشود ... 


یک ماسک بخرید که یک شکل بیشتر ندارد و آن لبخند است . بخندید حتی شده به ریش خودتان .... 



  • Vafa 1192

جای سوم

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۵۸ ب.ظ

باید یک جایی باشد. یک جای سومی که وقتی تحمل خانه و أهالی ش را ندارید بزنید بیرون . برای مدتها بگیرید خودتان را تمام کسانی که دغدغه شان را دغدغه خودتان میدانید . ناراحتی شان را ناراحتی خودتان . خودتان را بگیرید از کسانی که همیشه برایشان بوده اید و همیشه باز بدهکارید....



جای سومی باشد که بروم که خودم را بگیرم از کسانی که همیشه طلبکارند و انگار من از روز ازل بدهکارشانم ...

  • Vafa 1192