طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

دعا

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۳۲ ب.ظ

ایستاد مقابل گیت سپاه . ساک خلبانیش رو گذاشت روی لبه ی سکوی کنار دیوار . من تکیه دادم به دیوار . گفتم :رفتی تا چهار شنبه ... از بالای سرم پشت سرم رو نگاه کرد .بعد انگار که مطمئن شه کسی حواسش چندان به ما نیست , لبهاش رو گذاشت روی پیشونیم و این جواب دلگرم کننده ایی به تمام دلتنگی من بود .

رفت طرف سالن ترانزیت و من شدم پر از دعا ....


پ ن : همسرم مهندس شیمی و کارمند شرکت نفته , بخاطر کارش مجبوره هر دو هفته یکبار بره ماموریت . بخاطر همین مدتهاس دنبال انتقالش به شرکت گازه ... برامون دعا کنین تا خلاص شیم از این دوری و در به دری... هربار که میره مسیر خط  لوله من پر میشم از دل نگرونی :(

  • Vafa 1192

نظرات (۷)

مگه 14 ب 14 کارشه؟
پاسخ:
نه هرماه ٤ روز میره ماموریت ، هر دوهفته یکبار ٢ روز 
برای اولین باره میبینم که کامنتی رو تایید میکنی!!
الهی زودتر انتقالیش جور بشه :)
پاسخ:
ممنونم :)
ایشالله ک همیشه ندگیتون پر از ا امش و لحظه های کلییییی خوب باشه. ❤💛💚💙💜
پاسخ:
ممنونمممم
خیلی وقته دنبالت میکنم..چ خوب ک جواب کامنت هارو میدی الان💕
پاسخ:
مرسی خانومی ؛)
  • ام اسی خوشبخت
  • ان شالله به سلامتی جور میشه انتقالیشون:)
    پاسخ:
    انشالا ؛)
  • دچــ ــــار
  • بابا همسایه  بلاگر شرکت نفتی نداشتیم که اونم پیدا کردیم :)
    پاسخ:
    !!
    انشاءالله درست میشه توکلت به خدا باشه 
    پاسخ:
    انشالاه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">