عادت میکنیم
پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۵۶ ق.ظ
میدونید من عادت کردم هر ماه چیزی زیر دلم مشت بزنه بهم
عادت کردم هر ماه رو به موت شم
از درد بپیچم دور خودم و دعا دعا کنم مسکن اثر کنه
عادت کردم اون نیم ساعت رو بمیرم
اونقدر عادت کردم که وقتی نیس نگران میشم . انگار که چیزی سر جاش نیس . درست نیس . وقتی این ماه درده دیر شروع شد و من دیر به خودم پیچیدم , مدام منتظر بودم .منتظر اتفاقی که تاخیرش اذیتم میکرد.
ما آدما به وجود همه چی عادت میکنیم , حتی درد!
دم ظهر وقتی بی حال افتاده بودم روی تخت , وقتی دیگه منتظر چیزی نبودم . عماد بغلم کرده و کف دستش رو گذاشته بود زیر شکمم , گرمای دستش آرومم میکرد . دیگه خیالم راحت بود .
- ۹۶/۰۳/۱۱