پیش میاد دیگه :)
صدای دور و گنگی توی مغزم میپیچید و من رو از اعماق خواب میکشید بیرون . من از لایه های خواب بالا میومدم و صدا واضح تر و مفهوم تر میشد ...صدا , صدای تلفن همراه عماد بود . هنوز زمان زیادی از درک این موضوع نمیگذشت که صدای " یا خدااااا " ی عماد من رو کاملا از خواب پروند . نگاه حیرت زده ش به ساعت کافی بود تا یه لحظه برق بگیرتم و بگم واااااااااااای عماااااااد پروازت ساعت چند بود؟؟؟؟ بلیطش برای 7:15 بود و الان ساعت 6:45 گفت چرا ساعت کوک نکرددددددددددی؟؟؟؟؟؟ گفتم وقتی گوشی من رو تخته یعنی زنگ خورده حضرتعالی از پریز درش اوردی دادی به من , من هم قطع کردم خوابیدیم !! چون گوشی پا که نداره از تو پریز دربیاد تورو رد کنه بیاد بغل من بخوابه !!! زنگ زدم 1اطلاعات پرواز , گفت حتی یک دقیقه هم تاخیر نداره !
میز صبحانه :
عماد افسرده کره , عسل میخوره ...
من خندم گرفته
عماد : وفااا ... من تا حالا از پرواز جا نمونده بودم
من : منم تا حالا کسی که از پرواز جا مونده باشه رو از نزدیک ندیده بودم
عماد : خیلی بی نمکی
بلاخره ایشون رو با سلام و صلوات و هزار دنگ و فنگ با پرواز ساعت 11:15 راهی تهران کردیم که به اجرای ساعت 3 برسه ! فک کن شرکت هواپیمایی بووووق همه پروازهای 7 تا 11 رو کنسل کرده بود و پرواز ساعت 12 هم تاخیر داشت . با هزار دنگ وفنگ و آشنا و پارتی وچی و چی پای هواپیما بلیط خرید تا به مراسم برسه .فک کن مراسم بدون مجری :)))))
پ ن خطاب به کسایی که قبلا ازم پرسیده بودن عماد چه کاره س : همسرم مهندس هستن و کارمند شرکت نفت. اما همزمان کار اجرا هم انجام میده و گاهی با صدا و سیما به صورت قراردادی همکاری داره.
- ۹۶/۱۰/۲۲