طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

من اگه به خودم بود میگرفتم میخوابیدم

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۳۴ ب.ظ

استخون گاو رو اگه شب تا صبح تو دیگ بجوشونی آب استخون گاو بدست میاد ... پنج کیلو آب استخون گرفتم  الان خسته آم خیلی خسته ...

 . بدو بدو حاضر شدم برای مهمونی، آخه ثمین  از دانمارک برگشته.

تو تست نوشته بود ترجیح میدید استراحتتون رو چطور بگذرونین تنهایی یا تو مهمونی؟ 

صبح ساعت هفت بود که از خواب بیدار شدم  تا به سرویس سر صبح دانشگاه برسم .  تا بتونم استاد رو ببینم و در مورد ارشد مشورت کنم  و تا  دوازده برگردم . دوازده برگردم که بتونم برم پیش حنفی و تکلیف کلاس های مدرسه مشخص شه.

من ترجیح میدم بعد شستن اون همه ظرف و بسته بندی آب استخون و تمیز کردن آشپزخونه ، اونم بعد بدو بدوی صبح تا ظهر بگیرم بخوابم ! 

حالا تو استپ م با لباسهای مهمونی میرم پیش ثمین ! ما اوقات استراحتمون رو خودمون انتخاب نمیکنیم 

  • Vafa 1192

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">