روزمرگی ها همچنان
يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۹ ب.ظ
جمعه تولدمه
بیست و شش سالگی
هرسال به این فکر میکنم که شناسنامه من یک دروغ تکراریست
هنوز تا متولد شدن مجالم هست ...
....
رفتیم مشاوره
صندلی هامون رو گذاشت رو به روی هم
گفت بگو ... روزی رو تعریف کن که ناراحت شدی... حست رو بعد اونروز بگو ....انتظارت رو بگو
حالا عماد باید به جای جواب دادن حرفای من رو دقیقا عین به عین تکرار میکرد ...
بعد من باید میگفتم چند درصد از حرفام رو درست تحویل داده
حالا نوبت عماد بود اون باید تعریف میکرد و من گوش میکردم
ما گوش میکردیم که بشنویم نه اینکه جواب بدیم ....
این تکنیک دومه ! همچنان نباید در مورد مسائلی که ناراحتمون میکنه حرف بزنیم
......
عماد سرما خورده عین من
اون سرش تو گوشی و پچ پچ های مشکوکه
من سرم تا ظهر تو مدرسه گرمه ظهر به بعد کارهای خونه
دلم اما میگیره از کارهای پنهانی عماد .... نمیدونم چیکار داره میکنه
دلم غصه داره
.......
زهرا دماغش رو عمل کرده .... فردا باید برم دیدنش
.....
فردا کلاس زبانم شروع میشه
.....
- ۹۷/۰۷/۱۵