دیشب
شنبه, ۸ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۵۹ ق.ظ
امروز مدارس بخاطر برف دیشب تعطیلن و من تونستم تا هر وقت که میخوام بخوابم . یه وقتهایی تا طهر خوابیدن خوبه دیشب خوابم نمیبرددلم میخواست عماد حصار دستهاش رو وا کنه و ولم کنه و بذاره یه دل سیر گریه کنم . من هم حق دارم خسته شم . من انرژی زیادی دارم واسه کوچیکترین چیزای این زندگی میذارم و اونوقت دیشب فکر کردم هرچی جلو رفته بودم مثل کش رها شد و محکم خورد تو صورتم . انگار همه چیز برگشت سر جای اول و من یه چک محکم هم خوردم .عماد میگه ببخشید منظوری نداشتم از این حرف . ولی داشت اون حرفش مثل یه چک محکم خورد تو صورتم برق از چشمم پرید . اولش تخس شدم قهر کردم لحاف رو کشیدم روی سرم بعد خشم شد دندونام رو سابیدم روی هم بعد درد شد اشک شد... کسی تو من خسته س خیلی خسته ....
پ ن :
خونمون تو بهم ریخته ترین خالت این چند وقته و من با موهای زولیده میرم که بازم بخوابم زن پر انرژی درونم میگه وفا پاشووووو من بالشت رو می کنم تو دهنمش و میخوابم
روی درش بنویسید وی خسته س بذارید تنها باشه .
- ۹۷/۱۰/۰۸