طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

شاید

چهارشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۵۹ ب.ظ

با مدیر گروه حرف زدم منابع رو معرفی کرد و من یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم تصویر سازی بخونم 

انتخاب راحتی نبود اما بنظرم زمان انجام دادن کارهای اجباری تموم شده . غلت زدن توی عدد و رقم و مدار و ترانزیستور و... وقتی تهش بیکاری تو رشته خودمه دیگه کافیه . 

 

دوتا انتخاب دارم یک اینکه قهر کنم و حرص بخورم دو اینکه قهر نکنم اما بذارمشون کنار. 

  

گفت عصر دوستام میان خونمون میای ؟ گفتم فاینال دارم . فاینال داشتم اما میتونستم برم میتونستم یه روز زودتر فاینال بخونم و صبح تایم کلاس نقاشی رو تغییر بدم که صبح بتونم مرور کنم و عصر قبل فاینال برم. یه لحظه خواستم اینکار رو بکنم اما نمیکنم ... ا زمان از خود گذشتن های زیادی هم  تموم شده . چون یادمه کوچیکترین برنامه ش رو بخاطرم تغییر نداده . . 

مثل به بادکنکه بزرگه من نخش رو ول میکنم اون میره بالا من از دورشدنش لذت میبرم. میذارم برن :) 


شاید بهترین راه برای نابود کردن کسایی که چشم دیدنت رو ندارن اینه که تا میتونی به بهترین شکل ممکن زندگی کنی و خوشحال باشی تلاش کنی و موفق باشی ... 


یه سوال برای شام چی بپزم؟ یه پیشنهاد خوب بدین  پلییییز :) 

  • Vafa 1192

من سرماخورده

دوشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۰ ب.ظ

یک عدد معلم سرماخورده ی حال ندار که فکر میکنه چقدر خوب که این بچه ها هستن تا سرش رو کرم کنن 

که نفهمه کی ظهر شده 


  • Vafa 1192

حال دل با تو بگویم

دوشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۴ ق.ظ

دلم شکست بهش گفتم تو ، تو کعبه  بودی یا نبودی؟ نبودی؟  چرا من رو اییین همه کیلومتر کشوندی چسبوندیم به اون خونه سنگی سیاه . من چسبیده بودم به خونت.  تو بودی یا نبودی؟ نبودی ؟ مگه میشه نباشی وقتی میگی همه جا حاضری . بودی ؟ بودی و شنیدی صدای یا الله و یا الله هام رو ؟ من فقط ۱۷ سالم بود.   برای اولین بار چسبیده بودم به اون سنگها توی اون ازدحام جمعیت . هنوز بوی پارچه ی روی خونت تو دماغمه تو چطور ممکنه من رو ، اون روز رو فراموش کرده باشی؟ اولین دعام بود من مهمونت بودم رسم مهمون نوازی بود؟؟؟ که کیلومتر ها بیام و بخوام و ندی؟؟؟؟من ازت یار خواسته بودم همراه  خواسته بودم ازت محمد خواسته بودم گفتم من نمیدونم کجاست اما وقتی بیاد تو مهرش رو به دلم میندازی ... گفتم ندی میمیرم همه رویاهای من خلاصه شده تو محمد دالان بهشت. خواستی بچزونی ؟ که ببینم محمد نمیدی و من نمیمیرم؟ من نمردم اما دمت گرم من رو بدجوری چزوندی ... حالا من میخوابم دیگه رویایی ندارم . برای کی آینده بسازم برای چی آینده بسازم ؟ مگه یاری هست یاوری هست؟ محرم اسراری هست؟ مگه سنگ صبوری هست؟؟؟ غربت شبهام رو اشک  هام رو مگه شونه ایی هست؟؟؟؟ لامصب من ۲۵سالمه و ایییین همه موی سفید دارم ... درد دل با کی بگم ؟ کجا رو دارم برم خالی کنم خودم رو؟ یه صفحه ی سفید که شده چاه حرفام که میام و درد دلم رو توش عق میزنم و زار میزنم و خالی نمیشم . میشنوی صدام رو ؟ آخه تو خدایی ... من کی ام ؟؟؟؟ باشه من بد من گناه کار من عوضی من بیشعور بنده تو هستم یا نیستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو خدای من هستی یا نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من کورم من کرم من تدبیرت رو نمیبینم .....من دریا نیستم من برکه نیستم من یه وجب آبم توش سنگ ریزه بندازی متلاشی میشم تو توش چی انداختی؟؟؟؟ درد داره دلم دررررررد . 


یهو انگار وسط گریه هام کسی گفت تو ، تو آدما دنبال منی. ستار میخوای مگه من نیستم؟ یار میخوای مگه من نیستم؟ کی تنهات گذاشتم؟ کی ولت کردم؟ کی قوی تر از منه؟ همه دنیا بخوان و من نخوام نمیشه همه دنیا نخوان و من بخوام میشه. رویات چرا خراب شده ؟ بند یه بنده بودی؟ منه به این بزرگی رو ندیدی؟ سینه به سینه کعبه چسبیدی و من رو ول کردی بنده خواستی ؟ که بزرگ شی که برکه شی رود شی دریا شی؟ اقیانوس منم کجا میخوای بری؟؟؟ من که از اولش باهات بودم تو که از منی به من برمیگردی ، من کافی نیستم برات؟؟؟؟؟ چاه میخوای ؟ مگه من تو قلبت نیستم؟ مگه از رگ گردن نزدیک تر نیستم ؟ تو صدا نکرده من میشنوم تو نگفته من بلدم . شونه کی رو میخوای؟ دامن من رو بچسب بزرگت کنم بلندت کنم .... 

یهو دلم آروووم شد یهو تبم فروکش کرد یهو گریه م بند اومد .... 

  • Vafa 1192

نذارید

يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۳۰ ب.ظ

هیچ وقت  کسی  رو با بدترین چیز ممکن نترسوتین ، اگه ترسوندین بهش عمل نکنین اگه عمل کردید دیگه فاتحه رابطه رو بخونین چون اون آدم دیگه چیزی واسه از دست دادن نداره ، که از دست دادن مهم ترین چیز یعنی دیگه بیخیالی محض یعنی بی اهمیتی یعنی دیگه هیچی براش مهم نیست ... نذارید یکی دیگه هیچی براش مهم نباشه. 


برام مهم بود راز زندگیم پخش نشه 

برام مهم بود ظاهر زندگیم حفظ شه حتی اگه توش به نهایت گند بودن کشیده شه 

برام مهم بود حرمت‌ها حفظ شه 

اما  اینکار رو نکرد و بدترین انتخاب رو کرد من یکی از مهم ترین خط قرمزهام رو از دست دادم حالا دیگه برام مهم نیست یه شهر خبر دارن یا نه. بیخیال بیخیالم ....  حالا مهم نیست مادرشوهرم که طبقه بالاس چی فکر میکنه حالا مهم نیس چه تزی میده ،مهم نیس چه برخوردی میکنه . این مهم نبودن بدترین اتفاق ممکنه . چون ته همه چی من زل میزنم تو چشاش رو میگم به کتفم ! 


من اون مهربونی بودم که دلم رو شکستن 

حالا اون بیشعوری هستم که مدام باید نگران این باشن که چیزی بهم بر نخوره 


میدونید خلایق هرچه لایق 


پ ن: اونایی که من رو میشناسن میدونن من کی بودم 

میدونن من چی شدم 

  • Vafa 1192

مریخ

يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۴۰ ب.ظ

توی فیلم مرده و دوستاش سفر کرده بودن مریخ. بعد یه اتفاقی افتاد  ، یه حادثه که مرده بیهوش شد دوستاش فکر کردن دوستشون مرده ، از سفرشون نزدیک ۵۰۰ روز مونده بود و طبیعتا یه جنازه توی یک و سال و خورده ایی نمیتونه تو سفینه بمونه ، تصمیم گرفتن مرده رو تو مریخ تنها بذارن و برن . اون وقتی به هوش اومد دید توی مریخ مونده و همه رفتن .تنهایی و درد غریبی وجودش رو گرفت .من درست مثل اون مرده ام. وسط زندگی ،اونجا که فکر میکردم دارم مرحله ی جدیدی از زندگیم رو شروع میکنم با یه شریک یه رفیق... یهو چشمم رو وا کردم دیدم وسط یه سیاره  جدید (یه زندگی جدید) تنهام ! اون مرده نزدیک دوماه تلاش کرد که با زمین ارتباط برقرار کنه و بگه که زنده س . واسه اینکه امید داشت واسه اینکه نمیخواست بمیره . بعد ، پانصد و سی و چند روز تنها موند اونجا و منتظر موند که نجاتش بدن . یک سال و چهار ماه تنها روی سیاره زندگی کرد ، با غذای کم بدون دوش گرفتن تنها و تنها و تنها... آدم باید خیلی قدرتمند باشه که بتونه اونقدر دوم بیاره تا به زندگی برگرده . من اونقدر قوی نیستم .

مرضیه وبلاگ نداشتی نتونستم ج بدم عزیزم تاریخ انتشار اونروز ۱۹۸۹۷بود ! امیدوارم منظورم رو فهمیده باشی. 

  • Vafa 1192