آدما رو تو شرایط سخت بشناسید
متن خبر : عماد بعد هفت روز با تب 39درجه از تهران برگشت .
دو روز پیاپی برف بارید تا زانو.
پکیج خراب شد
یخچال خالی از هرگونه مواد غذایی بود
بابام خورد زمین دستش آسیب دید
من به معنی واقعی کلمه دست تنها موندم !!!
خودم رفتم خرید (تو این برررف ) خودم عماد رو بردم دکتر (باز هم تو این برف ) خودم بهش رسیدگی کردم, خودم کارهای پکیج رو کردم . خودم براش آب قلم گرفتم سوپ و همه چی درست کردم و تمام کمک های اطرافیان در "عه ایشالله زودتر خوب شن" خلاصه شد! حتی مادرشوهرم به جز یه وعده آش که برامون فرستاد دیگه رفت مهمونی و گردش !!
الان عماد تو خونه تنهاس و من مجبور شدم بیام سرکار چون دیگه بیشتر از این بهم مرخصی نمیدادن . چون بیست روز قبل هم خودم مریض بودم و یک هفته نرفتم سرکار ! سوپ و گذاشتم رو اجاق و کافیه فقط گرم کنه و الان زنگ زدم حتی نتونسته گرم کنه. دمنوش درست کردم ریختم تو فلاسک گذاشتم کنارش حتی اونم نخورده . لیمو شیرین و موز گذاشتم تو بشقاب رو میز کنار دستش اونم نخورده !
نمیدونم چه جوری دلشون طاقت میاره!
- ۱ نظر
- ۲۸ دی ۰۰ ، ۱۰:۴۸