طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

آدما رو تو شرایط سخت بشناسید

سه شنبه, ۲۸ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۴۸ ق.ظ

متن خبر : عماد بعد هفت روز با تب 39درجه از تهران برگشت .

دو روز پیاپی برف بارید تا زانو.

پکیج خراب شد

یخچال خالی از هرگونه مواد غذایی بود

بابام خورد زمین دستش آسیب دید

من به معنی واقعی کلمه دست تنها موندم !!!

 

خودم رفتم خرید (تو این برررف )  خودم عماد رو بردم دکتر (باز هم تو این برف ) خودم بهش رسیدگی کردم,  خودم کارهای پکیج رو کردم  . خودم براش آب قلم گرفتم سوپ و همه چی درست کردم و تمام کمک های اطرافیان در "عه ایشالله زودتر خوب شن" خلاصه شد! حتی مادرشوهرم به جز یه وعده آش که برامون فرستاد دیگه رفت مهمونی و گردش !!

 

الان عماد تو خونه تنهاس و من مجبور شدم بیام سرکار چون دیگه بیشتر از این بهم مرخصی نمیدادن . چون بیست روز قبل هم خودم مریض بودم و یک هفته نرفتم سرکار ! سوپ و گذاشتم رو اجاق و کافیه فقط گرم کنه و الان زنگ زدم حتی نتونسته گرم کنه. دمنوش درست کردم ریختم تو فلاسک گذاشتم کنارش حتی اونم نخورده . لیمو شیرین و موز گذاشتم تو بشقاب رو میز کنار دستش اونم نخورده !

نمیدونم چه جوری دلشون طاقت میاره!

 

 

  • Vafa 1192

از ماست که برماست

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ ق.ظ

جلسه داریم ، ستاد ثبت نامه و اونوقت برای خرداد و تیر دارن برنامه میچینن و من نگفتم که تا آخر اردیبهشت باهاشونم و دیگه قراردادم رو تمدید نمیکنم. 

اون وسط یه همکارم هم داریم میره میاد وظایف من رو بهم یادآوری میکنه ! خیلی دلم میخواد بگم به تو ربطی داره؟! فازش فاز دوست نیست ،فاز فضولی و دخالته . از اوناس که میره زیرآب میزنه کارهاش رو میندازه گردن این و اون . منم احمقم از اونام که به جای دیگران هم خجالت میکشن ! از اونا که میگن زشته بذار نفهمه که من فهمیدم داره زیرآب میزنه .از اونام که تو رودرواسی به همه حمالی میدن . از دست خودم عصبانیم . 

  • Vafa 1192

اگر کسی را دوست دارید

شنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۳۲ ب.ظ

اگر کسی را دوست دارید تاریکی او را نیز دوست داشته باشید . نه فقط نور را ...

 

  • Vafa 1192

خداروچه دیدی

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۱۹ ب.ظ

این گوشی جدیدم صفحه ش بزرگتره راحت ترمیشه نوشت . راحت تر میشه بروز کرد. خدا رو چه دیدی ،شاید اینجا رو هم همزمان آپدیت کردم .

 

  • Vafa 1192

درآمدی بر آنچه می گذرد

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۵۲ ق.ظ

نمیدونم چی شد که یهو وسط طراحی فرم نظرسنجی پایان ترم یاد اینجا افتادم . اونم وقتی که باید برگه ها رو پرینت بزنم . نامه ها رو جمع بندی کنم . دلم براتون تنگ شده . مثل اون فیلم های خارجی که وسط جنگ و کشت و کشتار یهو یادشون میوفته بهم اعتراف کنن . منم وسط انبوهی از کار یهو یادم افتاده بیام بگم چقدر دلم برای اینجا تنگ شده !

چندتا پیام گرفته بودم . سه تا  نامه که وقتی من اینجا نبودم از لای در فرستاده بودید تو . چقدر چسبید این پیام  هاتون  ....

من ؟ خوبم . میرم سرکار میرم خونه ی مامان اینا میرم خونه گاهی با دوستام میرم بیرون و در کل تو بخش صلح آمیبزی از زندگی هستم . علت هم میدونید چیه؟ یه وقتایی باید یه سری مسائل رو پذیرفت همیشه که نباید همه چی رو حل کرد . من پذیرفتم حالم بهتره.

چند وقتیه تصمیم گرفتیم بلاخره بعد6 سال بچه دار شیم . حس خوبی بهم میده . همین خواستن خودش بهم حس خوبی میده . حس اینکه دیگه تصمیم گرفتیم به این زندگی بال و پر بدیم خوبه. میدونی از چی حرف میزنم؟ یه وقتی هست ازدواج میکنی و چون باید بچه دار شی بچه دار میشی. انگار که یه رباتی . یه وقتی هم هست ازدواج میکنی و خودتی و خودت و همسرت. بی دغدغه بی مسئولیت راحت و آسوده . انگار که پارتنر همید . زندگی مجردی خودتون رو دارید باهم دوستید رفیقید میرید سرکار میرید مسافرت خوشید. اما یهو تصمیم میگیری ماهیت زندگی رو عوض کنی بشی مادر بشی پدر بشی یه شکل جدیدی از خانواده.

  • Vafa 1192

بحران

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۰۹ ق.ظ

چند وقتی بود و هست که سطح تحملم اومده پایین. تو رفتارم تغییری ایجاد نشده اما درونم زودتر آزرده میشه. اینجوری که اتفاقی که قبلا عصبانیم نمیکرد الان عصبانیم میکنه. خودم میفهمم بی دلیل الان عصبانی هستم واسه همین ابرازش نمیکنم اما درونم اذیت میشه . 

البته بی دلیل هم نیست . عماد این روزها به شدت سرش شلوغه مدام یا جلسه داره یا اگه خونه س فقط با تلفن حرف میزنه تا 12 شب 1یک شب . بعد از ظهر میخوایم کمی استراحت کنید وقت و بی وقت گوشیش زنگ میزنه من از خواب میپرم میگرنم شروع میشه . سعی میکنم درکش کنم اما تو روحیه م تاثیر داره چون یکی از موارد مهم زندگیم که بهش نیاز دارم حذف شده و اون فرصت کنار هم بودنه .

 

خواستیم چند روزی بریم سفر اولا قیمت بلیط هواپیما فضایی شده . تازه اون جاهایی هم که میشه رفت الان به شدت گرمه و در واقع الان تبریز خنک ترین نقطه ی جغرافیایی هست که میتونیم باشیم .

مادرشوهرم دو روز رفت تهران خونه برادرش بنده خدا کرونا گرفت برگشت گویا برادرزاده ش ناقل بوده . حالا خونه خودش قرنطینه س . اومدم خونه دیدم عماد پکر نشسته کمی دلداری و قوت قلب دادم بهش . عماد گفت خواهرش یکریز داره گریه میکنه. شخصیت خواهرشوهرم مقام در برابر مشکلات نیست . زودهول میکنه و بهم میریزه دست و پاش رو گم میکنه داد و بیداد راه میندازه و عملا یکی میخواد خود اون رو آروم کنه. حتی موضوعاتی که تقریبا تو هر خانواده ایی کوچیک یا حداقال متوسط بنظر میاد اون بزرگش میکنه و داد و بیداد میکنه. میدونم دست خودش نیست و واقعا در اون حد اذیت میشه . من آدم پوست کلفت تری هستم اینو وقتی فهمیدم که مامان سرطان سینه گرفت . آدما وقتی دچار مشکل میشن نیاز به کسی دارن که بگه نترس من پیشتم . کسی که وقتی همه دنیا بهش پشت کرده اون بزنه روی شونه ش که یعنی میفهممت کنارتم نترس ... من وقتی اوضاع بهم ریخته و داغونه آدم صبورتر و آروم تری میشم نه اینکه بیخیال باشم نه! اما دنبال راه حل میگردم منو گریه کردن نه ، پیدا کردن راه حل آروم میکنه واسه همین وقتی اتفاقی میوفته دنبال اینم ببینم حالا چیکار میشه کرد؟ تیپ شخصیتی مورد علاقه م هم اونایی هستن که مدیریت بحران قوی تری دارن .

 

 

 

  • Vafa 1192

و همچنان همینا

شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۰۶ ق.ظ

۱-این مردا یه وقتایی اونقدررررررر حرص میدن اونقدررررررر رو اعصاب آدم پیاده روی کوه پیمایی صخره نوردی میکنن و هی آدم هرچی دندون رو جیگرش میذاره که جیگرش میشه جیگر زلیخا !!! همونقدر شرحه شرحه frownااون  استیکره هس طرف میزنه زیر میز همه چی میپاشه رو در و دیوار دقیقا وسط غرغرها باید بزنی زیر میز و بگی باباااااا تموم کن دیگه ! مرسی اه!indecision

واضحه عماد زده اعصابم رو داغون کرده یا بیشتر توضیح بدم؟ 

۲-اونروز از طرف مدرسه بردنمون کوه .اونقدرررررر پروتوکل های بهداشتی رعایت شده بود لامصب !!! یعنی همه کیپ هم تو نمازخونه صبحانه و نهار خوردیم ! کرونا نمنه؟😐 ولی خیلیییی خوش گذشت 🤪

۳- همچنان سرمون تو مدرسه شلوغه حالا میخوان انفورماتیک هم حذف کنن کارهاش رو بدن به من بدبخت 😕!

یعنی کادر نباش فقط دبیر باش ! 

۴ همین ! 

  • Vafa 1192

همینا

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ ب.ظ

خب این یکی دو هفته مون با خرید اپل واچ سری 6 شروع شد انشالله فصل بعد با سرفیس شروع شهlaugh اولش واسه این میخواستم بخرم که اکثرا گوشیم تو کیفم میمونه و تماس ها رو از دست میدم و اینجوری هرکی زنگ میزنه سریع میفهمم اما در کنارش اپ های خوبی مثل کالری سنج کنترل تنفس و خواب و حرکت و و ضربان قلب و ... داره که خیلی خوبه ! عماد دید خیلی پیگیرشم میخواستم سری 3 رو بخرم گفت 5 تومن هم من میذارم روش 6 رو بخر . البته seرو همزمان با سیکس داده بیرون اما بیشتر امکاناتش با سری 3 و 4 یکی هستشو قیمتش از سری 6 یه تومن پایین تره .

2- ماه رمضون با کاهش وزن 5کیلویی همراه بود که البته 2 تا 5 کیلو هم باید کم کنم تا به وزن ایده آلم برسم. عماد میگه وفا یا بیخیال رژیم شو یا یکبار برای همیشه وزنت رو کم کن از این عذاب وجدان همیشه راحت شو . بنظر من در هر حالت خوشگلی اما این عذاب همیشگی وای نمیخورم وای چاق شدم رو تمومش کن ! به خودم قول دادم تا آخر تیر وزنم رو ایده آل کنم و یکبار برای همیشه این ماجرای وزن کم کردن رو تمومش کنم و خرم اگه باز بخورم چاق شم !!!

3- بلاخره بعد گفت و گوهای فراوان به این نتیجه رسیدیم که سال بعد برای بچه دار شدن یه فکرهایی بکنیم wink اینه که قصد دارم تو این یک سال همه نمازهای قضام رو بخونم و غیبت و دروغ رو هم ترک کنم . چون شنیدم دروغ و غیبت هم مثل رنگ چشم ژنتیکی به بچه منتقل میشه بچه م چه گناهی کرده باید بخاطر اشتباه های من دروغگو غیبت کن به دنیا بیاد.بعد هم حساااابی ورزش کنم که بدنم ورزیده باشه چون دوست ندارم بعد بچه دار شدن چاق و کسل و بی حال و ... اینجوری باشم . البته قبل بچه دار شدن چند جلسه قراره بریم مشاوره

4- این روزها تو مدرسه اونقدر درگیر و قاطی پاتی ام اما خداروشکر حال روحیم خوبه چون استرس سال گذشته رو ندارم. حالا امسال با این وضع درسی بچه ها مطمئن بودم یکی دونفر چندتا درس رو میمونن شهریور اما باز ته دلم امید داشتم که شاید هم نموندن و پروسه انتخاب واحد شهریور رو نداشتیم که اونم زد عد همین اولین امتحان یکی از بچه ها مریض شد و نرفت آزمونindecision بعد باباش اومده من تایید کنم گواهیش رو ببره حوزه که براش صفر درج نشه شهریور امتحان بده . اونوقت اونقدرررررر باباش گیر بود هی میگفت چی نوشتی تو نامه اینجاش رو اینجوری بنویس اونجاش رو اینجوری بنویس که دیگه رفته بود رو مخم بعد اصلا مدیرمون مدرسه نبود بهش گفتم بابا مدیر نیست مهرش هم برده والا خودم برات مهر میزدم ،از طرف امضا میکردم میرفتی ،گفت خیلی خب حداقل همین الان پرینت بزن یه موقع ممکن تا مدیر بیاد برق بره ! شاید باورتون نشه من پرینت زدم دو دیقه بعدش برق رفت :)))))

5 همینlaugh

 

  • Vafa 1192

قبول سفارشات

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۳۷ ق.ظ

خوبه دیشب نوشتم اشکم نمیاد حالا امروز فرت و فرت اشکه که میریزه 🥴حالا بهانه ش دعا و روضه س وسطاش هی چیزای دیگه اضافه میشه و اصلا دیگه معلوم نیست چی به چیه هی فرت و فرت گوله گوله اشک میریزه ! خلاصه اگه خواستید چیزی رو چشم کنید ما در خدمتیم🥲

  • Vafa 1192

عارضه

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۱۶ ق.ظ

قبلا اینجوری بودم که وقتی از چیزی خیلی ناراحت میشدم یه دل سیر گریه میکردم بعد از زور گریه چشام خسته میشد و میخوابیدم اونوقت صبح که بیدار میشدم حالم خیلییییی بهتر بود و ریکاوری شده بودم دلیلش هم فکر میکردم روحم رفته پیش خدا اون سبکش کرده ارومش کرده...حالا اما وقتی چیزی دلخورم میکنه بی اونکه بفهمم اخم میشینه بین ابروهام و تا نصف های شب هی این پهلو اون پهلو میشم نه خوابم میبره نه اشکم میریزه نه میتونم رها کنم ... تهش به زور یه خواب سطحی و سبک میکنم صبح که پا میشم خسته م آشفته م ... چقدر بد این تغییرم ... دلم برای گریه کردن و سبک شدن بعدش خیلی تنگ شده! 

حالا سر یه موضوع خیلی مسخره بی خوابی زده به سرم جغد شدم! 

اینم از عوارض ازدواج🤪همش که فایده نداره😁

  • Vafa 1192