من این روزهای مجردی تمام میشود
نگاه میکنم به اتاقم . مثل وقتهایست که میخواستیم اسباب کشی کنیم همه ی کمد ها را خالی میکردیم روی زمین دانه به دانه میچیدیم توی ساک ها و کاور ها و قوطی ها . اما حالا مامان هست بابا هست داداشی هست خانه هست . همه هستند . این تنها من هستم که میروم ... درست مثل روزهای آخر خواستگاری دلهره دارد ترس ورم میدارد از فکر شروع روزهای جدید مسئولیتهای بیشتر مشکلات بزرگتر .... ا
اما میدانید ،خدا رو شکر که عماد هست که وقتی دلم میگیرد دلم به بودنش گرم است به اینکه هم قدم قدم هایم دارمش .از اینکه هم نفس روزهای نفس گیر م است ...
کاش خدا به همه ی وفا ها یک عماد بدهد تا هر وقت که دلشان گرفت بنشیند پای حرف هایشان .هرجا که دودل بود ندقوت قلب باشد . هرجا که نا امید شدند روشنای امید باشد کاش خدا به همه ی وفا یک عماد بدهد که ته تمام دلخوری ها با یک بوسه با یک خنده آشتی کند ....
- ۰ نظر
- ۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۸