طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

من با سری تاس لبخند میزنم

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۲۸ ب.ظ

یک ماه  و اندی تلخ گذشت 

یک ماه  و اندی سخت گذشت 

یک ماه و  اندی بد گذشت 

من هنوز هستم 

هنوز لبخند میزنم 

هرچند با قلب زخمی... اما... میگن چیزی که نکشه ،قطعا قوی ترت میکنه من برگشتم و همچنان در مسیر کرگدنیسم  (به قول ریخانه) گام برمیدارم


پ ن: مشکلی که به یه قهر و قهری که با یه لبخند تموم میشه مشکل نیست... مشکلی که میخندین هست،درکه میرین هست، شمال میرین هست، قایق سوار میشین میخندین داد میزنین ،لب ساحل قدم میزنین ،اسب سوار میشین ، وسطی بازی میکنین یار هم میشین  میزنین قدش باز هم هست.... وقتی دلخوری و زخم دلی رو هیییییچ کدوم اینا خوب نمیکنه و شب رو گریه میکنی و به پایان فکر میکنی یعنی مشکل مثل سرطان داره کل وجودت رو میگیره...

رابطه ما تا شیمی درمانی رفت و شیمی درمانی ما رو تا مرگ برد... من حالا با سری تاس لبخند میزنم ! 

  • Vafa 1192