رها نکن
بعد از کنسل کردن کلاس زبان و نقاشی ، استعفا از شغلی که تازه گیر آورده بودم ، جواب ندادن به تمام پیام های روزنامه و بعدش نصفه گذاشتن پروژه م و ول کردن رژیمم تقریبا کاری دیگه ایی نبود تا با ول کردنش بیشتر گند بزنم به زندگیم !!!
اما همیشه تو زندگی چیزی هست که آدم رو وا دار کنه به تلاش... به رها کردن یا کنار اومدن با غصه هاش،عصبانیتش و تمام دغدغه های بدش....
عماد صبح رفت تهران و شب دیر برمیگرده ، من حالا توی خونه نیمه روشنی که توش صدایی به جز صدای آروم کولر نیست نقاشی میکشم ...
آشپزخونه م با اینکه شیک و لاکچری نیست ولی حالم توش خوبه ...
مداد رنگی ها روی سطح مقوا حرکت میکنن ،تصویر محو روی کاغذ آروم آروم جوون میگیره ... انگار کسی درون من آروم آروم زنده میشه...
باز به خودم میگم وفا خسته شدی استراحت کن ولی رها نکن....
پ ن :قربون دل مهربونتون برم که اینقدر خوووبید ... مرسی از کامنتهای خوبتون ....
بعدا نوشت: نقاشی تو عکس ،سمت چپ مدل،سمت راست نقاشی من
- ۹۷/۰۴/۲۰