طعم گس خرمالو

اینجا زنی زندگی می‌کند که نقابش لبخندش کفشهای پاشنه بلندش گوشواره های سرخش را میگذارد گوشه ایی و تنهاییش را روایت می‌کند ... اینجا زنی زندگی می‌کند که زنانه میرنجد زنانه گریه می‌کند اما همچنان مردانه میجنگد ... اینجا زنی زندگی می‌کند .
وفا
پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

بعد از بیمارستان

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۱۸ ب.ظ

حالا که دارم مینویسم رها روی پاهام دراز کشیده و من آهنگ گنجیشک لالا رو براش پخش کردم که خیلی دوست داره.هر وقت براش پخش میکنم ساکت گوش میده و آخرهاش که میگه لالالالایی با صدای آرومی انگار که میخواد تقلید کنه همراهی میکنه. روزهای توی بیمارستان تموم شد ر ما ٤شب بیمارستان بودیم.٤ شب سخت. رهای کوچیک من سنگ کلیه داره😔 .بخاطر عفونت ادراری بستری شد و توی سونو معلوم شد سنگ داره. فعلا دکتر بهش محلول داده که ایشالله با همون دفع شه.از وقتی از بیمارستان برگشتیم پاهام از مچ درد میکنه درحدی که شبا روی نوک پنجه راه میرم نمیتونم پاشنه م رو بذارم زمین. نمیدونم بخاطر سنگینی بدنمه (آخه بعد زایمان چاق شدم حسابی) یا بخاطر عوارض سزارینه ؟ 

رها موقع به دنیا اومدن ٣کیلو ٦٠٠گرم بود با اینکه سه هفته بخاطر بند ناف زود به دنیا اومد. اما الان اصلا خوب وزن نمیگیره. دکترش گفت بخاطر عفونت هم میتونه باشه و حالا هم که ظاهرا داره دندون درمیاره و حسابی بیقرار و کم خواب و خوراک شده که دیگه هیچی! 

احتمالا دکترش از هفته آینده براش فرنی رو شروع کنه . حالا بریم ببینیم چی میگه

  • Vafa 1192

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">